ابوبكر بن عبدالرحمن نزد امام(ع) آمده عرض كرد:
پسرعمو! من نگاه عطوفتآميز به تو دارم و نمىدانم در خيرخواهى خود نزد شما چگونهام؟ فرمود: ابوبكر! تو از كسانى نيستى كه در خويشى خود ناخالصاند، آنچه مىخواهى بگو. عرض كرد: تو ديدى كه عراقيان با پدر و برادر تو چه كردند، با اين حال مىخواهى به سوى آنان - كه بندگان دنيايند - بروى تا كسى كه وعده يارىات داده با تو بجنگد و آنكه تو نزد او از يارى شدهاش محبوبترى، رهايت سازد؟! خدا را در نظر داشته باش. امام(ع) فرمود: پسر عمو! خدا به تو پاداش نيك دهد، تو در حد توانايى، نظر خود را دادى، هر چه خدا مقدّر فرمايد، واقع خواهد شد. ابوبكر عرض كرد: اِنّا لله! و حساب كار نزد خداست.
ادامه ی سفرنامه در قسمت های بعد...