loading...
نسخه قدیم
العبد بازدید : 276 سه شنبه 23 مهر 1392 نظرات (0)

 امام حسين(ع) دوات و كاغذ خواست و اين وصيت را به برادرش محمد حنفيه نوشت:

 الف) بِسْمِ‏اللَّه الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ اين وصيت حسين بن على به برادرش محمد حنفيه است؛ به راستي، حسين گواهى می ‌‌دهد به توحيد و گواهى می‌‌ دهد كه براى خدا شريكى نيست و شهادت می ‌‌دهد كه محمد(صلّى اللّه عليه و آله) بنده و فرستاده اوست که به حق از سوي او آمده است و شهادت مى دهد كه بهشت حق است، جهنم حق است و وقت تعيين شده بدون شك به وقوع خواهد پيوست؛ و روزي مي آيد که خداوند همه انسان ها را از قبورشان مبعوث مي ‌‌کند؛

ب) و من نه از روى خودخواهى و هوسراني و نه براى فساد و ستم از مدينه بيرون مي روم بلكه من به طلب اصلاح امت جدم(صلي الله و عليه و آله)  خارج مي ‌‌شوم و مي‌‌ خواهم امر به معروف و نهى از منكر کنم و به سيره جدم و پدرم علي ابن ابيطالب رفتار کنم. 

ج) پس هركس به واسطه اينکه حق را قبول دارد، مرا قبول داشته باشد، پس خدايي که اولي به حق است، برترين قبول کننده من است.  د) و هر كس رد كند، من صبر و استقامت را پيشه خود مي ‌‌کنم تا خداوند ميان من و اين افراد حكم كند كه او بهترينِ حاكمان است. و اي برادر! اين است وصيت من به تو و توفيقات من از جانب خداست، بر او توكل می ‌‌كنم و بازگشتم به سوى اوست. سپس نامه را پايان برده، مهر زد و به برادرش محمد سپرد و با او خداحافظى كرد و در دل شب (از مدينه) خارج شد.

 

ادامه ی سفرنامه در قسمت های بعد...

العبد بازدید : 279 سه شنبه 23 مهر 1392 نظرات (1)

ابو واقد ليثى گويد: خبر خروج امام(ع) از مدينه به من رسيد. من در منزل «ملل» به ديدار او شتافته سوگندش دادم كه نرود، زيرا رفتن او بى‌‌‌‌‌نتيجه بود و خود را به كشتن مى‌‌‌‌‌داد. فرمود: بر نمى‌‌‌‌‌گردم.

 

ادامه ی سفرنامه در قسمت های بعد...

العبد بازدید : 314 سه شنبه 23 مهر 1392 نظرات (0)

عبد الله بن عمر و عبد الله بن عياش بن ابي ربيعه، امام(ع) و عبد الله بن زبير را در دروازه‏هاي ورودي ملاقات کردند در حاليکه از عمره برمي‏گشتند. ابن عمر به ايشان گفت: شما را به خدا برگرديد و مانند مردم رفتار کنيد و منتظر باشيد. اگر مردم هم بر اين امر گرد هم آيند، شما تنها نخواهيد بود و اگر در مورد اين امر مردم متفرق شدند، شما آنچه خواهيد کنيد ... ابن عياش عرض کرد: اي پسر فاطمه! به کجا مي‏روي؟ امام(ع) فرمودند: به سوي عراق و شيعيانم. عرض کرد: من اين موضوع را برايتان ناخوش مي‏دارم. آيا به سوي قومي مي‏روي که پدرت را کشتند و برادرت را زخمي کردند؟ تا اينکه آنها را با خشم و آزردگي ترک گفت. ترا به خدا قسم مي‏دهم که فريب نخوري. 

 

ادامه ی سفرنامه در قسمت های بعد...

العبد بازدید : 309 سه شنبه 23 مهر 1392 نظرات (0)
ديدار امام(ع) با عبد الله بن مُطيع عَدَوىّ- 1
سپس رهسپار مكه شد كه عبدالله بن مطيع عدوى به سوى او آمده گفت: ابا عبدالله! خدا مرا فدايت كند، كجا مى‌‌‌‌‌روى؟ امام(ع) فرمود: اكنون آهنگ مكه دارم. چون به مكه در آمدم صلاح بعدى كار خود را نيز از خدا مى‌‌‌‌‌خواهم. عبدالله بن مطيع عرض كرد: اى فرزند دخت پيامبر(ص)! خدا در اين تصميم خيرت دهد، ولى من از راه مشورت پندى دارم، آن را بپذير. فرمود: ابن مطيع! آن چيست؟ عرض كرد: چون به مكه در آمدى مراقب باش كوفيان فريبت ندهند كه پدرت در آنجا كشته شد و برادرت را در آنجا زخم نيزه كارى زدند، ملازم حرم الهى باش كه تو در عصر ما، سَروَر عربى. به خدا اگر تو كشته شوى خاندانت نيز كشته خواهند شد. و السلام. راوى گويد، امام(ع) او را دعا كرده خداحافظى فرمود. دينورى گويد: امام(ع) به ابن مطيع فرمود: خدا آنچه خواسته پيش خواهد آورد. طبرى گويد: امام(ع) فرمود: اكنون آهنگ مكه دارم، بعد از آن نيز صلاح خود را از خدا مى‌‌‌‌‌خواهم.
ديدار امام(ع) با عبدالله بن مُطيع عَدَوىّ- 2
محمد بن سعد از ابى عون نقل كرده كه گفت: چون حسين بن على(ع) از مدينه رهسپار مكه شد در راه با ابن مطيع كه سرگرم حفر چاه بود برخورد كرد، ابن مطيع پرسيد: پدر و مادرم فدايت! كجا؟ فرمود: مكه. و يادآورى فرمود كه شيعيانش در آنجا به او نامه نوشته‌‌‌‌‌اند. ابن مطيع عرض كرد: پدر و مادرم فدايت! كجا مى‌‌‌‌‌روى؟! ما را از خود بهره‌‌‌‌‌مند ساز و نزد آنان مرو! امام(ع) نپذيرفت. سپس ابن مطيع عرض كرد: آقا جان! اين چاه را خود به آب رسانده‌‌‌‌‌ام، امروز روزى است كه آب كمى در دلو بيرون آمده است. اى كاش از خدا بخواهى به اين چاه بركتى عطا فرمايد. امام(ع) فرمود: از آب آن بياور، مقدارى از آب دلو آورد. امام(ع) از آن نوشيده مضمضه فرمود و به چاه برگرداند، آب چاه گوارا و فراوان شد. سپس خداحافظى كرده و رهسپار مكه شد.
العبد بازدید : 451 سه شنبه 23 مهر 1392 نظرات (0)

سخن امام(ع) با فرشتگان و جنيان-1
شيخ مفيد از امام صادق(ع) نقل كرده كه فرمود: چون امام حسين(ع) از مدينه رهسپار شد، گروههايى از فرشتگان نشاندار - نيزه به دست و سوار بر اسبان بهشتى - با او ديدار نموده سلام كردند و گفتند: اى کسي كه شما پس از جدّ و پدر و برادر خود، حجّت خدا بر خلق او هستى! حق تعالى جدّ تو را بوسيله ما يارى كرد و اكنون او ما را به مدد تو فرستاده است. امام(ع) فرمود: وعده‌‌‌‌‌گاه ما و شما، گودال و بقعه‌‌‌‌‌اى است كه در آن به شهادت مى‌‌‌‌‌رسم و آن كربلاست چون به آنجا در آمدم به نزد من آييد. عرض كردند: اى حجت خدا: فرمانمان ده كه مى‌‌‌‌‌شنويم و اطاعت مى‌‌‌‌‌كنيم. آيا از برخورد با دشمن نگرانى؟ ما با توييم. فرمود: آنان را بر من راهى نيست و زيانم نتوانند رساند تا به جايگاه شهادت خود درآيم.

ادامه ی سفرنامه در ادامه...

العبد بازدید : 278 سه شنبه 23 مهر 1392 نظرات (0)

سخن امام(ع) هنگام خروج از مدينه-1
شيخ مفيد گويد: امام(ع) بسوي مكه روانه شد و در حاليکه [ اين آيه را ] مي‏خواند: او [موسي ع] با حال خوف و نگرانى از آن شهر خارج گرديد و چنين گفت: پروردگارا از اين مردم ظالم و ستمگر نجاتم بخش. و شاهراه [مدينه به مکّه ] را در پيش گرفت. اهل بيتش به ايشان عرض کردند: اي کاش به جاي اين شاهراه مانند ابن زبير از راه ديگر مي‏رفتيم تا تعقيب‏کنندگان نتوانند به ما برسند. امام(ع) فرمودند: به خدا سوگند مسير معمول و جاده عمومي را ادامه خواهم داد و به کوره راه ها منحرف نخواهم گرديد تا به آن مرحله اي برسم که خدا خواسته است.

ادامه ی سفرنامه در ادامه ...

العبد بازدید : 226 سه شنبه 23 مهر 1392 نظرات (0)

سخن امام(ع) با زنان بنى‌‌‌‌‌هاشم-1
جابر از امام باقر(ع) نقل كرده كه فرمود: حسين(ع) چون آهنگ خروج از مدينه را كرد، زنان بنى عبدالمطلب نزد او آمده خواستند ناله و شيون كنند كه امام(ع) به ميان آنان آمده فرمود: شما را به خدا، اين امر را (با شيون خود) آشكار نسازيد كه نافرمانى خدا و پيامبرش خواهد بود. آنان گفتند: پس گريه و شيون خود را براى چه كسى نگهداريم كه امروز نزد ما همچون روز رحلت رسول خدا(ص)، على(ع)، فاطمه(س)، رقيه، زينب و ام كلثوم (دختران پيامبر ص) است. خدا ما را فدايت كند. تو را به خدا خود را از مرگ به دور دار، اى محبوب نيكان از دست رفته ما. سپس آنان نزد امّ هانى - عمة امام(ع)- رفته گفتند: امّ هانى! تو نشسته‌‌‌‌‌اى و حسين(ع) با خاندان خود مى‌‌‌‌‌خواهد برود؟! امّ هانى آمد و چون امام(ع) او را ديد فرمود: آيا اين عمه‌‌‌‌‌ام، امّ هانى نيست؟ عرض كردند: آرى. فرمود: عمه جان! با اين حالت كه دارى چرا اينجا آمدى؟ گفت: چگونه نيايم كه شنيده‌‌‌‌‌ام سرپرست بيوه زنان از كنار من مى‌‌‌‌‌رود؟ گريه‌‌‌‌‌كنان زارى نموده به اشعار پدرش ابوطالب تمثل جست: او سپيدرويى است كه مردم به بركت روى او از ابرها باران مى‌‌‌‌‌خواهند. فريادرس يتيمان و پناه بيوه زنان است. او از آل هاشم است كه مرگ گرداگرد او مى‌‌‌‌‌چرخد، در حالى كه آل هاشم در نعمت و آسودگى‌‌‌‌‌اند. سپس عرض كرد: آقا جان! من از اين سفر، بد به دلم افتاده است زيرا ديشب از هاتفى شنيدم كه مى‌‌‌‌‌گويد: همانا كشته كنار نهر كه از آل هاشم است قريشيان را سرافكنده كرد و آنان خوار شدند. محبوب دل رسول خدا(ص) تبهكار نيست و مصيبت او - او كه بزرگ است– بزرگ‌‌‌‌‌منشى‌‌‌‌‌ها را آشكار كرد. امام(ع) فرمود: عمه جان! نگو قريشيان بلكه بگو: مسلمانان را سرافكنده كرد و خوار شدند. عمه جان! هر چه مقدر است خواهد شد. و فرمود: آنان مردمى نيستند كه بر فرزندِ هميشه پيروز جنگها، ظفر يابند. و ليکن اين امر به علم غيب مقدر گشته است. پس امّ هانى گريان بيرون رفته مى‌‌‌‌‌گفت: با رفتن حسين(ع) از مدينة جدّ خود، تنها ام هانى ناراحت نيست بلكه از فراق او رسول خدا(ص) و مرقد و منبر نيز گريانند.

ادامه ی سفرنامه در ادامه ...

العبد بازدید : 346 سه شنبه 23 مهر 1392 نظرات (0)

جابر بن عبدلله گويد: چون حسين بن على(ع) عازم عراق شد نزد او آمده عرض كردم: تو فرزند رسول خدا(ص) و يكى از دو نوادة اويى، چاره‌‌‌اى نمى‌‌‌بينم جز آنكه همچون برادرت صلح كنى كه او كامروا و درستكار بود. فرمود: جابر! برادرم صلح را به امر خداى متعال و امر پيامبرش انجام داد، من نيز به امر خداى متعال و امر پيامبرش عمل مى كنم، آيا مايلى هم اكنون رسول خدا(ص) و پدرم على(ع) و برادرم حسن را برايت گواه آورم؟  پس ناگاه ديدم درِ آسمان گشود و پيامبر خدا(ص)، على و حسن(ع)، حمزه، و جعفر و زيد از آسمان بر روى زمين فرود آمدند. بيمناك از جا جستم. رسول خدا(ص) فرمود: آيا درباره حسن(ع)- پيش از حسين(ع)- به تو نگفتم: مؤمن نخواهى بود، مگر به امامان خود تسليم باشى و معترض نباشى؟ آيا مايلى جايگاه معاويه و حسين و نيز يزيد را ببينى؟ عرض كردم: آرى اى رسول خدا(ص)! پس پاي خويش را بر زمين زد و زمين شكافت، دريايى آشكار شد و شكافت. سپس زمينى آشكار شد و پاي بر آن زد و شكافت، بدين منوال هفت زمين و هفت دريا شكافته شد و من از زيرِ همه آنان آتشى و در آتش زنجيرى ديدم كه وليد بن مغيره، ابوجهل، معاويه سركش و يزيد را به آن بسته و شياطين سركش نيز به آنان پيوسته‌‌‌اند. آنان سخت‌‌‌ترين عذاب دوزخيان را داشتند. سپس پيامبر(ص) فرمود: سرت را بلند كن! سر خود را بلند كرده ديدم درهاى آسمان گشوده و برترين مرتبه بهشت نمايان است. رسول خدا(ص) و همراهان به آسمان بالا رفتند. چون در افق بالا قرار گرفتند، به حسين(ع) ندا كرد: فرزندم! به من ملحق شو، حسين(ع) نيز به او پيوسته و همه عروج كردند تا به مرتبه برترين بهشت در آمدند. رسول خدا(ص) از آنجا به من نگاه كرد و دست حسين(ع) را گرفته و فرمود: اى جابر! اين فرزند من است كه با من در اينجاست پس كارش را به او بسپار و شك مكن تا مؤمن باشى. جابر گويد: چشمانم كور باد اگر آنچه را از رسول خدا(ص) گفتم، نديده باشم.

 

ادامه ی سفرنامه در قسمت های بعد...

العبد بازدید : 283 سه شنبه 23 مهر 1392 نظرات (0)

در پاسخ به محمد بن حنفيّه-1
 الف) امام حسين(ع) آماده شده تصميم گرفت از مدينه خارج شود. در دل شب كنار قبر مادر خود آمد و نماز گزارد و با او وداع كرد، سپس برخاسته نزد قبر برادرش امام حسن(ع) آمد و نماز گزارد و با او وداع كرد، سپس به خانه بازگشت. هنگام صبح، برادرش محمد بن حنفيه نزد او آمد و عرض كرد: برادرم! جانم فدايت، تو محبوب‌‌‌ترين و عزيزترين مردم نزد منى، به خدا سوگند كسى را چون تو شايستة خيرخواهى خود نمى‌‌‌بينم، زيرا تو همچون خودِ من و جانِ من و بزرگ خاندان منى، تو تكيه‌‌‌گاه منى و پيروى‌‌‌ات بر من واجب است، زيرا خدا تو را شرافت بخشيده و از بزرگان بهشت قرار داده است، مى‌‌‌خواهم تو را پندى دهم آن را بپذير. امام حسين(ع) فرمود: آنچه مى‌‌‌خواهى بگو. عرض كرد: نصيحتت مى‌‌‌كنم تا مى‌‌‌توانى خود را از يزيد بن معاويه و شهرها بِرَهان و رسولان خود را به سوى مردم روان ساخته آنان را به بيعت خود فراخوان.. . امام(ع) فرمود: برادر جان! كجا بروم؟ عرض كرد: به مكه برو اگر آنجا برايت امن بود اين همان است كه تو دوست دارى و من مى‌‌‌خواهم وگرنه به شهرهاى يمن برو كه آنان ياران جدّ و پدر تواند و آنان مهربان‌‌‌ترين و بامحبت‌‌‌ترين و مهمان‌‌‌نوازترين و خردمندترين مردمند. اگر سرزمين يمن برايت امن ماند كه خوب وگرنه به شنزارها و شكاف كوهها رفته از شهرى به شهر ديگر كوچ كن تا ببينى كار اين مردم به كجا مى‌‌‌كشد و خدا ميان تو و اين قوم تبهكار داورى مى‌‌‌كند. امام حسين(ع) فرمود: اي برادر! اگر در تمام اين دنيا، هيچ پناهگاه و ملجاء و مأوايى نباشد من با يزيد، پسر معاويه، بيعت نخواهم كرد... كه رسول خدا(ص) فرمود: خدايا! يزيد را بركت و خير مده! . محمد بن حنفيه از سخن ساكت ماند و گريست. امام(ع) نيز لختى با او گريست و فرمود: برادر! خدا به تو جزاى خير دهد كه خيرخواهى مي کني و اشاره به صواب مينمائي،اميدوارم رأيت درست و كامروا باشد. ب) و خود و برادر و برادرزادگان و پيروان خود را آماده كرده‌‌‌ام، امر و رأى آنان، امر و رأى من است. و اما تو - برادر - باكى نيست كه در مدينه بمانى تا در ميان آنان، چشم من باشى، هيچ كارى از آنان را از من پنهان مدار.

ادامه ی سفرنامه در ادامه...

العبد بازدید : 261 سه شنبه 23 مهر 1392 نظرات (0)

در پاسخ به ام ‏سلمه(س)- 1
 الف) امام حسين(ع) چون خواست از مدينه بيرون رود امّ سلمه نزد او آمده، عرض كرد: فرزندم با رفتن به عراق مرا محزون نكن. از جدّ تو شنيدم فرمود: فرزندم حسين در ديار عراق در سرزمينى به نام كربلا كشته خواهد شد. امام(ع) فرمود: مادرجان! به خدا سوگند من نيز اين را مى‌‌‌دانم من كشته خواهم شد گريزى نيست. به خدا سوگند آن روزى را كه در آن كشته مى‌‌‌شوم و نيز كسى كه مرا مى‌‌‌كشد و مكانى كه در آن دفن مى‌‌‌شوم همه را مى‌‌‌شناسم و نيز كسانى كه از خاندان و نزديكان و پيروانم كشته مى‌‌‌شوند مى‌‌‌شناسم. مادرجان! اگر مي‌‌‌خواهي جاي شهادت خود را به تو مي‌‌‌نمايانم؟ سپس به جانب كربلا اشاره فرموده، زمين فرو رفت تا آنجا كه مرقد و مدفن و جايگاه سپاهيان خود و نيز محل توقف و شهادت خود را به او نماياند. ام سلمه سخت گريست و او را به خدا سپرد. 

ب)  امام(ع) فرمود: مادرجان! خواست خداى عزيز و صاحب جلال است كه مرا از ظلم و عدوان ظالمان كشته و سر بريده و نيز خاندان و خويشان و زنان مرا رانده و دور افتاده و هم فرزندانم را سر بريده و ستمديده و در زنجير اسارت گرفتار بيند كه فريادرس مى‌‌‌خواهند و يار و ياورى نمی یابند.

 

 

ادامه ی سفرنامه در ادامه....

العبد بازدید : 149 یکشنبه 21 مهر 1392 نظرات (0)

روز قبل از خارج شدن از مدينه-1
وليد بن عتبه كسى را به در خانه امام حسين(ع) فرستاد تا ببيند آيا از مدينه بيرون رفته يا نه؟ چون او را در خانه نيافت گفت: الحمدلله كه او بيرون رفت و خدا دست مرا به خون او آلوده نكرد. امام(ع) در وقت صبح به خانه بازگشت. سپس وليد عصر آن روز مردانى را به سوى او فرستاد، امام(ع) فرمود: تا صبح صبر كنيد تا ببينيم چه مى‌‌‌شود؟ آنان نيز آن شب دست از او برداشته فشار نياوردند.
روز قبل از خارج شدن از مدينه-2
شيخ مفيد ميگويد: امام حسين ع آن شب را كه شب شنبه و سه شب به آخر ماه رجب سال- 60- هجرى مانده بود در منزل خود اقامت كرد. وليد بن عتبه با ابن زبير مشغول مكاتبه بود كه براى يزيد بيعت بگيرد. ولى ابن زبير زير بار نمي‏رفت  ا اينكه سرانجام ابن زبير همان شب از مدينه خارج و متوجه مكه گرديد. وقتى صبح شد وليد گروهى از مردان را كه از دوستان بنى اميه بودند با تعداد هشتاد سوار بدنبال ابن زبير فرستاد. آنان در تعقيب ابن زبير رفتند ولى چون وى را نيافتند بازگشتند. (1) هنگامى كه آخر روز شنبه فرا رسيد وليد مردانى را نزد امام حسين فرستاد كه بيايد با وليد براى يزيد بيعت نمايد.امام حسين به آنان فرمود: تا صبح صبر كنيد تا ببينيم چه مى‌‌‌شود؟ مأمورين وليد آن شب را از امام حسين ع دست برداشتند و اصرارى به آن حضرت ننمودند.

 

ادامه ی سفرنامه در قسمت های بعد...

العبد بازدید : 128 یکشنبه 21 مهر 1392 نظرات (0)

 الف) محمد بن عمر گويد: از پدرم عمر بن على بن ابى‌‌‌طالب(ع) - كه با دايى‌‌‌هايم آل عقيل سخن مى‌‌‌گفت - شنيدم گفت: چون برادرم حسين(ع) در مدينه از بيعت با يزيد خوددارى كرد، نزد او رفته او را فارغ يافتم. عرض كردم: اباعبدالله فدايت شوم برادرت ابومحمد حسن(ع) از پدر خود امير مؤمنان(ع) برايم نقل فرمود (ناگاه بغض گلويم را فشرد و) گريه مهلتم نداد و هق‌‌‌هق گريه‌‌‌ام بلند شد. حضرت(ع) مرا به سينه چسبانيد و فرمود: به تو فرموده: كه من كشته مى‌‌‌شوم؟ عرض كردم: خدا نكند اى فرزند رسول خدا! فرمود: تو را به حق پدرم سوگند آيا كشته شدن مرا به تو خبر داده است؟ عرض كردم: بله، پس چرا اقدام نفرمودى و بيعت نكردى؟ فرمود: پدرم از رسول خدا(ص) خبر كشته شدن خويش و همچنين خبر كشته شدن مرا برايم نقل نمود و اين جمله را نيز اضافه نمود كه قبر من نزديک قبر او خواهد بود، آيا گمان مي‌‌‌كنى چيزى كه تو مي‌‌‌دانى، من نمي‌‌‌دانم؟ 

ب) به خدا سوگند، هيچگاه زير بار ذلت نخواهم رفت 

ج) و روزي خواهد بود که مادرم فاطمه(س)، از اذيت و آزاري كه ذريه‌‌‌اش از اين امت ديده‌‌‌اند به رسول خدا(ص) شكايت خواهد برد  د) و كسى كه بواسطه آزار و اذيت ذريه فاطمه موجب رنجش و اذيت او گردد، هرگز داخل بهشت نخواهد شد.

 

 

ادامه ی سفرنامه در قسمت های بعد...

العبد بازدید : 156 یکشنبه 21 مهر 1392 نظرات (0)

 الف) چون شب دوم شد، امام(ع) نزد قبر پيامبر(ص) آمد و دو ركعت نماز گزارد. چون از نماز فارغ شد فرمود: خدايا! اين قبر پيامبر تو محمد(ص) است و من فرزند دختر پيامبر تو، و براى من چيزي از امر پيشامده است كه خود مى‌‌‌دانى. 

ادامه ی سفرنامه در ادامه ...

العبد بازدید : 118 یکشنبه 21 مهر 1392 نظرات (0)

ابوبكر بن عبدالرحمن نزد امام(ع) آمده عرض كرد:

پسرعمو! من نگاه عطوفت‌‌‌آميز به تو دارم و نمى‌‌‌دانم در خيرخواهى خود نزد شما چگونه‌‌‌ام؟ فرمود: ابوبكر! تو از كسانى نيستى كه در خويشى خود ناخالص‌‌‌اند، آنچه مى‌‌‌خواهى بگو. عرض كرد: تو ديدى كه عراقيان با پدر و برادر تو چه كردند، با اين حال مى‌‌‌خواهى به سوى آنان - كه بندگان دنيايند - بروى تا كسى كه وعده يارى‌‌‌ات داده با تو بجنگد و آنكه تو نزد او از يارى شده‌‌‌اش محبوب‌‌‌ترى، رهايت سازد؟! خدا را در نظر داشته باش. امام(ع) فرمود: پسر عمو! خدا به تو پاداش نيك دهد، تو در حد توانايى، نظر خود را دادى، هر چه خدا مقدّر فرمايد، واقع خواهد شد. ابوبكر عرض كرد: اِنّا لله! و حساب كار نزد خداست.

 

ادامه ی سفرنامه در قسمت های بعد...

العبد بازدید : 102 یکشنبه 21 مهر 1392 نظرات (0)

ابن عساكر گويد: مسور بن مخرمه به امام(ع) نوشت:

مبادا فريب نامه‌‌‌هاى عراقيان را بخورى - با اينكه ابن زبير به تو مى‌‌‌گويد: به آنان ملحق شو كه تو را يارى خواهند كرد - مبادا از حرم جدا شوى. آنان اگر به تو نيازمندند با اشتران آماده به سوى تو خواهند آمد پس با نيرو و آمادگى بيرون مى‌‌‌روى. امام حسين(ع) به او پاداش نيك داد و فرمود: در اين باره از خدا، خير خواهم طلبيد.

 

ادامه ی سفنامه در قسمت های بعد...

العبد بازدید : 93 یکشنبه 21 مهر 1392 نظرات (0)

خطاب به مروان بن حکم ـ1

 الف) امام حسين(ع) فردا صبح از خانه بيرون آمد تا اخبار جديد را دريابد. در بين راه به مروان بن حكم برخورد كه گفت: ابا عبدالله من تو را نصيحتى كنم از من پيروى كن تا راه يابى و به مقصود خود برسى! امام فرمود: چيست؟ بگو تا بشنوم. گفت: تو را دعوت مي‌‌‌كنم با امير مؤمنان! يزيد بيعت كنى كه خير دين و دنياى تو در آن است. امام فرمود: انا لله و انا اليه راجعون  ب) بنابر اين بايد با اسلام خداحافظى كرد كه امّت اسلامي ‌‌‌به فرمانروايى چون يزيد گرفتار آمده است. سپس به مروان رو كرده فرمود: واى بر تو! آيا فرمانم مى‌‌‌دهى با يزيد كه مردى فاسق است بيعت كنم؟! اى پُر گناه! زياده‌‌‌روى كردى، در برابر اين گفتار سرزنشت نمى‌‌‌كنم، زيرا تو آن نفرين شده هستى كه مورد لعن رسول خدا(ص) قرار گرفتى با اينكه هنوز در صلب پدر خود حَكَم بن ابى العاص بودى. براى كسى كه رسول خدا(ص) نفرينش كرده باشد چيزى جز اينكه به بيعت يزيد فراخواند ممكن نيست. سپس فرمود: از من دور شو اى دشمن خدا  ج) ما خاندان رسول خداييم و حق در ماست و زبان ما به حق گوياست  د) از رسول خدا(ص) شنيدم كه فرمود: خلافت بر دودمان ابوسفيان و طلقاء و فرزندان طلقاء حرام است. اگر معاويه را بر منبر من ديديد شكمش را بشكافيد. به خدا سوگند اهل مدينه او را بر منبر جدّم ديدند و به فرمانش عمل نكردند، از اين رو خدا آنان را به فرزندش يزيد گرفتار كرد. خدا عذابش را در آتش بيفزايد.

 

ادامه ی سفرنامه در ادامه...

العبد بازدید : 113 یکشنبه 21 مهر 1392 نظرات (0)

در جوار مرقد رسول الله(ص)- 1
 الف) شبى امام حسين(ع) از خانه بيرون آمده كنار قبر جدش رسول خدا(ص) آمد و فرمود: سلام بر شما اي رسول خدا! منم حسين؛ پسر فاطمه؛ فرزند تو و فرزند زاده تو؛ و فرزندي كه جانشين خود در ميان امت قرار داده‌‌‌اى، اى پيامبرخدا! آنها مرا ضعيف شمردند و حرمتم را نگه نداشتند  ب) و اين است شكايت من به پيشگاه تو تا زمانيکه به ديدارتان نائل شوم. سپس برخاست و به نماز ايستاد، پيوسته در ركوع و سجود بود.

 

 

ادامه ی سفرنامه در ادامه...

العبد بازدید : 94 یکشنبه 21 مهر 1392 نظرات (0)

در دوّمين ملاقات با استان‌‌‌دار مدينه ـ1
 الف) ابن اعثم گويد: حضرت(ع) فرمود: واى بر تو اى فرزند زرقا! آيا دستور مي‌‌‌دهي  گردنم را بزنند؟! به خدا سوگند دروغ مى‌‌‌گويى. به خدا سوگند اگر كسى آهنگ مرا كند پيش از آن، زمين را از خونش سيراب خواهم كرد. اگر خواهى و راست مى‌‌‌گويى آهنگم كن! سپس امام حسين(ع) رو به وليد بن عتبه كرده فرمود: ب) اى امير! ماييم خاندان نبوت و معدن رسالت، و محل آمد و شدِ ملائک و محل نزول رحمت خدا ج) خداوند به واسطه ما شروع کرد و با ما به انتها مي برد. د) اما يزيد؛ فردى است شرابخوار و کشنده افراد بي گناه و فاسقي آشکار؛ چگونه مثل من، با مثل او بيعت کند؟! هـ) ليکن آينده اي خواهد بود و خواهيم ديد كه كداميك از ما سزاوار خلافت و شايسته بيعت است آنان كه بر درگاه بودند صداى امام حسين(ع) را شنيده تصميم گرفتند تا در را بگشايند و شمشيرها از نيام بركشند كه امام(ع) شتابان به سوى آنان آمد و آنان را فرمود تا به خانه‌‌‌هاى خود برگردند و خود نيز به منزل برگشت. مروان بن حكم به وليد بن عتبه گفت: به من گوش ندادى تا حسين(ع) از دستت رها شد. به خدا سوگند ديگر به چنين فرصتى دست نخواهى يافت. به خدا او بر تو و بر اميرمؤمنان[يزيد]! شورش خواهد كرد، اين را بدان. وليد بن عتبه گفت: واى بر تو! مرا تحريك مى‌‌‌كنى تا حسين(ع) را بكشم با اينكه نابودى دين و دنيايم در كشتن اوست؟! به خدا سوگند دوست ندارم كه همه دنيا از آن من باشد و من حسين بن على(ع) فرزند فاطمه زهرا(س) را كشته باشم، به خدا گمان ندارم كسى با كشتن حسين(ع) خدا را ملاقات كند مگر در حالى كه ترازوى عملش نزد خدا سبك باشد و خدا به او ننگرد و او را پاكيزه نكند و برايش عذابى دردناك خواهد بود. مروان خاموش شد.

 

ادامه ی سفرنامه در ادامه...

العبد بازدید : 84 یکشنبه 21 مهر 1392 نظرات (0)

سخن امام(ع) با اهل‌‌‌بيت و اصحاب-۱
سپس حسين بن على(ع) رهسپار منزل شده آب خواست پس لباس پوشيده وضو ساخت و دو ركعت نماز گذارد و در نمازش آنچه مي‌‌‌خواست دعا كرد، چون فارغ شد سراغ جوانان و خويشان و دوستان و خاندان خود فرستاد، آنان را در جريان تصميم خود گذارد و فرمود: بر درگاه اين مرد بايستيد، من مي‌‌‌روم و با او سخن مي‌‌‌گويم اگر صدايم بلند شد و فريادتان زدم كه: اى آل رسول در آييد، بدون اجازه هجوم آوريد و شمشيرهاى خود را آخته كنيد و شتاب نورزيد، اگر صحنه را ناخوشايند ديديد بجنگيد و آن را كه آهنگ مرا كرده بكشيد.

ادامه ی سفرنامه در ادامه...

العبد بازدید : 113 یکشنبه 21 مهر 1392 نظرات (0)
در اولين ملاقات با استان‌‌‌دار مدينه ـ۱
پس فرمود: آيا از معاويه خبرى دارى؟ او بيمار بود و بيماريش به درازا كشيد. اكنون حال او چگونه است؟ وليد آهى كشيد و گفت: اى ابا عبدالله! خدا تو را در مرگ معاويه پاداش بخشد او براى تو عموى خوبى بود كه مرد، اكنون اين نامه اميرمؤمنان يزيد! است. امام حسين(ع) فرمود: انا لله و انا اليه راجعون، خدا مزد تو را بزرگ دارد اى امير!، اكنون مرا براى چه خواسته‌‌‌اى؟ گفت: خواسته‌‌‌ام تا بيعت كنى، همه مردم بيعت كرده‌‌‌اند. فرمود: كسى چون من پنهانى بيعت نمى‌‌‌كند. دوست دارم بيعت من آشكارا در حضور مردم باشد. چون صبح شد، تو مردم و ما را به همراه آنان براى بيعت فراخواندى، كار ما يکي خواهد بود. وليد گفت: اباعبدالله! خوب فرمودى، من پاسخ مثل تو را مى‌‌‌پسندم و درباره تو همين باور را دارم. اكنون به سلامت و در بركت خدا به خانه خود برگرد تا فردا همراه مردم نزد من آيى.
در اولين ملاقات با استان‌‌‌دار مدينه ـ۲
شيخ مفيد گويد: امام(ع) فرمود: من باور ندارم به بيعت پنهانى من با يزيد قانع شوى مگر آن كه آشكارا بيعت كنم تا مردم آگاه شوند! وليد گفت: آرى. فرمود: پس صبح كن و رأى خود را پيرامون آن ببين[فردا سعي كن از ما و مردم بيعت بگيري]. وليد به او گفت : ترا به خدا قسم از اين منصرف شو تا با جماعت مردم پيش ما بيايد. مروان بن حكم به وليد گفت: به خدا سوگند اگر هم اكنون حسين(ع) از تو جدا شود و بيعت نكند ديگر چنين فرصتى را به دست نخواهى آورد مگر آنكه كشته‌‌‌هاى ميان شما و او فراوان گردد. اكنون او را نگهدار، نگذار بيرون رود تا بيعت كند يا گردنش را بزن! امام(ع) برخاست و فرمود: اى فرزند آن كبود چشم! آيا تو مرا مى‌‌‌كشى يا او؟ به خدا سوگند دروغ گفتى و گناه كردى.
العبد بازدید : 95 یکشنبه 21 مهر 1392 نظرات (0)

در جواب ابن زبير(1)
ابن زبير گفت: اى فرزند على(ع)! قطعاً همين گونه است، اكنون اگر تو را به بيعت با يزيد فراخوانند چه خواهى كرد؟ فرمود: من هرگز با او بيعت نخواهم كرد، زيرا پس از برادرم حسن(ع) امر با من است، معاويه كار خود را كرد. او براى برادرم سوگند ياد كرد كه پس از خود خلافت را در هيچ يك از فرزندان خود قرار ندهد و آن را - اگر من زنده بودم - به من واگذارد اكنون او از دنيا رفت و به سوگند خود وفا نكرد، به خدا سوگند براى ما حادثه‌‌‌اى رخ داده كه با آن هيچ آرامشى نداريم، ابوبكر! ببين: آيا من با يزيد بيعت كنم، با اينكه او مردى فاسق است كه آشكارا گناه مى‌‌‌كند و شراب مى‌‌‌خورد و با سگان و يوزپلنگان بازى مى‌‌‌كند و بازماندگان آل رسول را دشمن مى‌‌‌دارد، نه به خدا سوگند هرگز چنين نخواهد شد.

ادامه ی سفرنامه در ادامه

العبد بازدید : 92 یکشنبه 21 مهر 1392 نظرات (0)

صحبت با ابن زبير-۱
عبدالله بن زبير رو به حسين بن على(ع) نموده گفت: ابا عبدالله! اين ساعتى است كه من خبر ندارم وليد، در آن با مردم نشستى داشته باشد. فكر مى‌‌‌كنى در چنين وقتى ما را براى چه فراخوانده است؟ امام حسين(ع) فرمود: ابابكر! اكنون خبرت مى‌‌‌دهم، گمان مى‌‌‌كنم معاويه مرده است، شب گذشته در رؤيا ديدم گويا منبر معاويه سرنگون شده و خانه‌‌‌اش آتش گرفته است، من آن را پيش خود تأويل كردم كه او مرده است.
صحبت با ابن زبير-2
ابن نما گويد: امام(ع) فرمود: گمان مي‌‌‌كنم طاغوتشان مرده. شب گذشته در رويا ديدم منبر معاويه سر نگون شده و خانه‌‌‌اش آتش گرفته است.
صحبت با ابن زبير-۳
طبرى روايت كرده كه امام(ع) فرمود: گمان مى‌‌‌كنم طاغوتشان مرده، از اين رو ما را خواسته تا قبل از انتشار خبر مرگ معاويه ميان مردم، از ما بيعت بگيرد.

 

ادمه ی سفرنامه در قسمت بعد...

العبد بازدید : 130 یکشنبه 21 مهر 1392 نظرات (0)

امام حسين ع در مدينه هستند. پس از مرگ معاويه [ عليرغم اينكه يكي از مفادِ صلح‌نامة امام حسن مجتبي ع با معاويه لع اين بود كه معاويه پس از مرگ خويش، جانشيني را انتخاب نكند و زمامداري مسلمين بر عهدة امام حسين ع باشد]، مي‌خواهند از ايشان ع [براي يزيد پليد، به عنوان جانشين معاويه] بيعت بگيرند.
چون معاويه در نيمه رجب سال شصتم هجرى درگذشت ، يزيد به وليد بن عتبة بن ابي‌سفيان [كه واليِ مدينه بود] نامه نوشته ، او را فرمان داد تا از مردم مدينه و به خصوص از امام حسين (عليه السلام) بيعت بگيرد.
آن گاه وليد بن عتبه [والي مدينه]، عبدالله بن عمرو بن عثمان بن عفان را فرستاد تا حسين بن على (عليهما السلام)، عبدالرحمن بن ابى بكر، عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبير را [به نزد وليد] فراخواند. او آنان را در خانه هاى خود نيافت و لذا به سوى مسجد رفت و آنان را نزد قبر پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) ديد. بر آنان سلام كرد و گفت : امير شما را فراخوانده، نزد او در آييد. امام حسين(ع) فرمود: هرگاه جلسه ما تمام شد به خواست خدا مى‌‌‌رويم. در نقل ديگرى آمده است كه فرمود: تو برو، ما هم مي‌‌‌آييم.

 

ادامه ی سفرنامه در قسمت های بعد...

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • لینک دوستان
  • فیلترپرس
  • گالری تصاویر خودرو
  • بررسی خودرو
  • اخبار خودرو
  • نرخ ارز
  • خرید جم کلش اف کلنز
  • پکیج تصفیه فاضلاب
  • درمان بواسیر
  • العاب بنات
  • داروخونه
  • خرید جم کلش اف کلنز
  • خرید vpn
  • دانلود نمونه سوال امتحانی
  • دانلود مقاله ترجمه شده
  • دانلود آهنگ جدید
  • قرص مخمر آبجو
  • جاهای دیدنی
  • خرید گیفت کارت
  • شنل بلو
  • آتلیه عکاسی
  • تشریفات مجالس
  • ویزای روسیه
  • سنجش و دانش
  • خرید اکستندر
  • خرید لارجر باکس
  • آفبا
  • نرخ ارز آزاد
  • اتاق کودک
  • ثبت شرکت
  • هارد SSD
  • مدل لباس مجلسی زنانه
  • واضح
  • تور کیش
  • برگزاری عروسی
  • قیمت ssd samsung
  • آپلود عکس
  • آپلود عکس
  • پکیج تصفیه فاضلاب
  • دانلود فیلم
  • منابع آزمون دکتری هنر
  • سنجش و دانش
  • سنجش و دانش
  • مشاوره آنلاین
  • بلیط هواپیما
  • دانلود آهنگ جدید
  • دانلود موسیقی
  • خرید خودرو
  • دانلود فیلم و سریال
  • اس ام اس خوون
  • منابع دکتری معماری
  • مونوپاد
  • آفبا
  • تاریخچه طراحی لوگو
  • چاپ
  • عکس
  • قالب بتن
  • خرید vpn
  • خرید وی پی ان
  • خرید vpn
  • دانلود سریال
  • خرید ssd samsung
  • برفکی پورتال خبری
  • خرید سی سی کم
  • اخبار ویندوزفون
  • آزمون دکتری معماری
  • منابع آزمون دکتری
  • دانلود آلبوم 6 فرزاد فرزین
  • آهنگ تیتراژ سریال کیمیا
  • دانلود آهنگ در حاشیه
  • افزايش بازديد
  • چت
  • لایسنس ویندوز
  • غذای سهره
  • عکس زنبور
  • گردشگری تایلند
  • اخبار موسیقی
  • زناشویی
  • Artificial Intelligence Solutions
  • خدمات مجالس
  • گن لاغری مردانه
  • گالری عكس
  • تراوين
  • تور آنتالیا
  • دانلود بازی اندروید
  • دانلود آهنگ جدید
  • دانلود آلبوم زدبازی به نام بزرگ
  • مدل مانتو زنانه
  • مدل مانتو 94
  • موزیک پرشیا
  • دانلود آهنگ جدید
  • دستگاه وکیوم سینه
  • افزایش سایز سینه
  • روغن ماساژ بدن
  • سقف کاذب
  • عکس دختر ایرانی
  • مقالات ترجمه شده ISI
  • آپدیت نود 32
  • طراحی ساختمان فولادی به روش lrfd
  • دانلود کتاب
  • دانلود پایان نامه رشته کامپیوتر
  • سر دوش
  • مجله اینترنتی
  • دانلود آهنگ جدید
  • زيورآلات سواروسکی
  • پمپ روغن داغ
  • جامعه مجازی
  • اخبار تکنولوژی
  • آموزش فتوشاپ
  • مدل مانتو 94
  • مبلمان اداری
  • مبل
  • مبل
  • دانلود آهنگ بی کلام
  • العاب
  • بازی
  • بازی
  • آنلاک
  • شبکه اجتماعی
  • فروشگاه اینترنتی
  • فروش اینترنتی ادکلن
  • سایت همسریابی
  • آگهی استخدام
  • نرم افزار حقوق و دستمزد
  • دانلود نرم افزار
  • طراحی هدر
  • چای لاغری دکتر سینا
  • فروشگاه ساز
  • خرید توپ لباسشویی
  • طرح اصلی اپل آیفون 6
  • طرح اصلی آیفون 6
  • خرید گوشی موبایل
  • خرید جم
  • کرم رفع سیاهی دور چشم خاویار والنسی
  • فروش بازی پلی استیشن
  • پرچم تبلیغاتی
  • رستوران کافی شاپ
  • تقویت حافظه
  • خريد کارتون های قديمی
  • خرید کریو
  • مدل کفش زنانه
  • عکس های جدید بازیگران
  • آموزش آپدیت اندروید
  • دانلود آهنگ جدید
  • فروشگاه اینترنتی
  • دوربین مداربسته
  • اخبار ایران
  • دانلود آهنگ جدید
  • آدرس جدید سایت تهران موزیک
  • دانلود آهنگ
  • خرید vpn
  • خرید وی پی ان
  • مکمل های غذایی
  • مکمل های ورزشی
  • اس ام اس
  • بدليجات
  • هوش مصنوعی
  • خرید شارژ ایرانسل
  • مجله اینترنتی
  • خرید ساعت مچی
  • چارتر
  • اجاره بخاری
  • دانلود کلیپ
  • خرید هاست
  • آگهی رایگان
  • قیمت روز گوشی
  • پریست لایت روم
  • پنل اس ام اس
  • خرید سرور مجازی
  • خرید ساکس پرسرعت
  • وی پی ان
  • اندروید
  • پودر چاقی
  • قرص چاقی صورت
  • اخبار پزشکی و سلامت
  • مکمل شاپ
  • خرید سیسیکم
  • بلیط هواپیما
  • سایت خبری خودرو
  • دانلود آلبوم جدید مرتضی پاشایی
  • چاقی صورت
  • مانیکور ناخن
  • فروش بک لینک
  • ادکلن مردانه
  • فروشگاه اینترنتی
  • مکمل بدنسازی
  • قیمت روز خودروی شما
  • دانلود سریال جدید
  • آخرین مطالب ارسال شده
  • آرشیو
    نظرسنجی
    سیستم عامل تلفن همراه شما چیست؟
    به نظر شما تالار گفتمان این پایگاه راه اندازیی شود؟
    سامانه

    جهت عضویت در سامانه ی یاران خورشید عدد 22 را به شماره ی 

    30004866001176

    پیامک کنید.

    آمار سایت
  • کل مطالب : 97
  • کل نظرات : 12
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 19
  • آی پی امروز : 5
  • آی پی دیروز : 77
  • بازدید امروز : 9
  • باردید دیروز : 144
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 4
  • بازدید هفته : 377
  • بازدید ماه : 354
  • بازدید سال : 8,817
  • بازدید کلی : 72,993